کانال رسمی تلگرام شعر و سبک آیینی حسن فطرس

اشعار و سبک های آیینی را در پایگاه های مجازی حسن فطرس دنبال کنید.
نشانی وب سایت: www.hasanfotros.ir
نشانی وبلاگ: hasanfotros.blogfa.com
کانال رسمی تلگرام: https://t.me/hasanfotros
صفحه اختصاصی در سایت امام هشت: https://emam8.com/poets/106

پایگاه آثار ادبی و آیینی حسن فطرس

با عرض سلام، ادب و احترام خدمت تمامی ارادتمندان با اخلاص اهل بیت عصمت و طهارت(علیهم السلام) به ویژه شاعران، ذاکرین، پیرغلامان و هیئتیان محترم، به اطلاع می رساند پایگاه نشر متون ادبی ـ آیینی شاعر اهل بیت(علیهم السلام) حسن فطرس به صورت آزمایشی راه اندازی شده و در حال تکمیل می باشد. از این پس جهت دریافت اشعار جدید به نشانی زیر مراجعه نمایید.

ضمناً در این پایگاه امکان مشاهده، مطالعه و بهره برداری از اشعار برگزیده ی شاعران مطرح شعر آیینی فراهم گردیده است.

لطفاً جهت ورود به پایگاه روی عنوان ذیل کلیک بفرمایید:

لینک پایگاه نشر متون ادبی ـ آیینی شاعر اهل بیت(علیهم السلام) حسن فطرس

وفات حضرت ام البنين(س)

 

حضرت ام البنين(س)


وفات

 

 

السلام عليكِ يا زوجة ولى الله، السلام عليكِ يا زوجة امير المؤمنين، السلام عليكِ يا ام البنين، السلام عليكِ يا ام العباس ابن امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام، رضى الله تعالى عنك وجعل منزلكِ وماواكِ الجنه ورحمة الله وبركاته ...

 

*******************************

 

قطعه و مفرد


رخسار
پيش رخسارم اگر خورشيد مهتاب من است
مادرم ام البنين است علي باب من است

 

رباعي و دوبيتي


دعا
امشب عزا گرفته‌ي غوغاي مادرم
هستم خموش و گوش به آواي مادرم
گر منصبم چنين شده «سقاي تشنه لب»
اين است مرحمت از دعاهاي مادرم

اشعار عروضي


روحِ وفا
ممنونم از تو مادر، من را تو پروراندي
شهد وفا و غيرت، بر جان من چشاندي
گفتي كه همچو بابا، از هر گُنه برّي باش
رفتي ميان ميدان، هميشه حيدري باش
من اين همه ادب را، درس از شما گرفتم
من از صفاي روحت، روحِ وفا گرفتم
از زحمت تو مادر، شد حالِ من خدايي
با شورِ تو ابالفضل، گرديده كربلايي
وقت وداع آخر، گفتي به شور و شين باش
در كربلا تو عباس، قربونيِ حسين باش
وقتي كه تو شنيدي، گشتم شهيد و عطشان
گفتي به شور و شوقي صد مرحبا پسر جان
تا ذكر يا حسينت، را من در جنان شنيدم
در پيش روي زهرا، كردي تو رو سفيدم

 

مذهب
بنال اي دل شب ام البنين است
شب تاب و تب ام البنين است
صداي قطره‌هاي آب لرزان
غم روز و شب ام البنين است
به طفلان حال عباس بگويد
وفا چون مذهب ام البنين است
ميان ناله‌ها امشب بنالد
ابالفضلم گلِ ام البنين است
اگر شد كار عباسش دليري
شجاعت مكتب ام البنين است
اگر عباس او باب كرم شد
سخاوت منسب ام البنين است
كتاب غيرت و عشق و شهادت
نمي از مشربِ ام البنين است

 

شرحه
اين صداي ناز عباسِ من است
نغمه‌هاي راز عباسِ من است
شرحه بر بيت خموشم مي‌رسد
باز تكبيرش به گوشم مي‌رسد
آمده آهِ ابالفضلم به گوش
مشك دارد گه به دندان گه به دوش
ناله با اين گريه‌هايم مي‌كند
آمده مادر صدايم مي‌كند!
من دعا بي قدر و بي حد گويمت
اي ابالفضلم خوش آمد گويمت
آمدي مادر فداي موي تو
پس چرا خاكي شده گيسوي تو؟
گو مگر روي زمين افتاده‌اي؟
گو مگر از صدر زين افتاده‌اي؟
كار مادر اشك مجنوني شده
چشم عباسم چرا خوني شده؟
چنگ خود كي پاي زلفانت زده؟
تير كين كي بر دو چشمانت زده؟
با دو دستت دست مادر را بگير
تا كشم از چشم شهلاي تو تير
واي عباسم دو دستانت كجاست؟
بازوان همچو مردانت كجاست؟
مادرت شد سرفراز جنگ تو
علقمه شد عرصه‌ي آهنگ تو
من شنيدم از وفا و غيرتت
دور تو گردم فداي هيبتت
من شنيدم طعنه بر رشكت زدند
مادرم تا تير بر مشكت زدند
من شنيدم بي دو دست از روي زين
اي گلم با صورت افتادي زمين
دامن زهرا سرت بگرفته است
آه! زهرا در برت بگرفته است
بانويم از غم رهايت كرده است
فاطمه مادر صدايت كرده است
حاجي من حج تو باشد قبول
اجر تو با دست زهراي بتول
آمدي اين دل حزين با خود ببر
مادرت ام البنين با خود ببر

 


اشعار نو


در حال آماده سازي ...

 

ذكر و سرود


تسليت
دل به غصه شد قرين
در غم ام البنين
واي از اين غوغا ـ تسليت مولا
اي ابالفضل حزين
حالِ زار ما ببين
آه و واويلا ـ تسليت مولا
زاده‌ي ام البنين (2) يا ابوفاضل (2)
مي‌زند آتش به جان
ناله‌ي اربابمان
اي اميدِ ما ـ تسليت مولا
شرحِ مژگانِ تَرَت
دردِ دل با مادرت
اي همه نجوا ـ تسليت مولا
زاده‌ي ام البنين (2) يا ابوفاضل (2)
اي كه در تاب و تبي
در عزاي امشبي
مرغِ دلْ شيدا ـ تسليت مولا
هم ز غم زاري كني
هم عزاداري كني
مرزِ هر رؤيا ـ تسليت مولا
زاده‌ي ام البنين (2) يا ابوفاضل (2)

 

دامان
مادر به شور و شين است ـ ابالفضل (2)
در ذكرِ يا حسين است ـ‌ ابالفضل (2)
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
گويد كه زخمِ دل را خدايا تسلي
عباسِ نورِ عين است ـ ابالفضل (2)
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
با حالِ بي‌قراري به اشك و شراره
بر لب ذكر حسين و ابالفضل و داره
در فكر كربلا و شهيدان بنالد
گويد اي واي حسينم كه مادر نداره
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)
وقت وداع مادر كه وقت سفر شد
شهرِ مدينه غرقِ عزا و شرر شد
مادر بر روي دامانِ عباسِ حيدر
چشمان خود ببست و كه عمرش به سر شد
يا سيدي ابالفضل ـ ابالفضل ـ ابالفضل(2)

 

شور و بحر طويل


ام البنين ـ ام البنين(2)
مادر خسته‌ي من، آمده‌ام كنارت، خيز و ز جا ببيني،‌ عباسِ با وقارت، بين جنان نشسته، فاطمه انتظارت، مانده به ره دو چشمش، حسينِ بي‌قرارت، آمده‌ايم كه مادر،‌ در بر تو بشينيم، با سه برادرانم،‌ گل ز رخت بچينيم، لحظه‌ي آخرت را، از غم تو بميريم، از شه كربلايي، جمله مدد بگيريم ...

 

ام البنين ـ مادرِ آقام ابالفضل (3)
من از غمِ بي مادريت در به درم ابالفضل
در اين عزا مولا ببين خونجگرم ابالفضل
لحظه‌ي انتظار داره ام البنين چه حالي
ذكر دو لب‌هاش مي‌خونه اي پسرم ابالفضل
* * *
تو اين عزاي مادرت ظرفِ‌ دلت لبالب
خون مي‌ريزه به دامنت با ذكرِ پاكِ يارب
چشمِ انتظارِ مادري ميونِ عرشِ اعلا
مهمون برات مي‌رسه از شهرِ مدينه امشب
* * *
آقام ابالفضلِ علي اي شاه و اي اميرم
اجازه‌اي بده آقا امشب و پر بگيرم
برم بگيرم تو بغل آيينه‌ي بقيع رو
تو روضه‌هاي مادرت جون بدم و بميرم

 

 

ميلاد حضرت زينب كبري(س)

 

حضرت زينب(س)

ولادت

 

اللهم صل علي محمد و آل محمد الاوصياءِ المَرضينَ و علي جميعِ انبيائِكَ و رُسلِكَ بِاَفضَلِ صَلَواتِكَ و بارِكَ عليهِمْ باَفضَلِ بَرَكاتِكَ و صَلِّ علي اَرواحِهِم و اَجسادِهِم و رَحمة اللهِ ‌و بركاته
السلام عليكِ يا زينب كبري السلام عليكِ يا بنت رسول الله السلام عليكِ يا بنت اميرالمومنين (سلام الله عليها)

*************************************


قطعه و مفرد


نور
اين چه نوريست كه روشن‌تر از او نوري نيست
چشم‌ بد دل شده كور و دلِ بد چشم بسوخت

نام
فاطمه محو تماشا و علي گرمِ طرب
تا پيمبر برسد نام گذارد زينب

رباعي و دوبيتي


عابده
دل شب عاشقيِ من امشب است
سينه‌ ز عشقِ آلِ حقْ در تب است
آن كه سرور بر دل جا نمود
عابده‌ي آل علي زينب است


اشعار عروضي


شهدِ ياس
امشب از عرش برين صوت تمنا آمده
خيلي از حور و ملك با صد تقلا آمده
بوي سيب و شهدِ ياس و شورِ اعلا آمده
چون كه دخت حضرت زهرا به دنيا آمده
اين چه مولوديست نامش عالمي را بر لب است
آري اي دل در جوابت گويم اين گل زينب است
* * *
گريه بر چشم و به لبهايش هزاران زمزمه
مي‌زند آتش به اشك و شرحه‌هايش بر همه
گوئيا دارد ز هر كس جز نگارش واهمه
شد پريشان قلبِ پاكِ مادر او فاطمه
ناگهان ديدند مي‌غلطان ميانِ جام شد
گنج آغوش حسين، زينب ببين آرام شد
* * *
هان! بدان اي عالميْن اين خواهر از آنِ من است
او جدا از من ني و بلكه خودش جانِ من است
لؤلؤ عشقِ من و لعلِ بدخشانِ من است
من به قربانش شوم او هم به قربانِ من است
ما دلِ هستي به درياي صفا انداختيم
ما به هم عاشق شديم و كربلا را ساختيم
* * *
صبر او در هر زمان وردِ زبان ها مي‌شود
با شرارِ خطبه‌هايش كوفه رسوا مي‌شود
عالمي با نغمه‌هايش غرقِ غوغا مي‌شود
غصه‌هايش ما رأيت الا جميلا مي‌شود
دل خودش را مي‌فروشد عشق او را مي‌خرد
هر كه را زينب پسندد خود به جنّت مي‌برد

كيست؟
كيست جز زينب صفاي عالميْن
كيست چون زينب طرفدارِ‌حسين
كيست جز زينب انيسِ روحِ عشق
مرحمِ زخمِ دلِ مجروحِ عشق
كيست زينب «زينِ اب» در شأن اوست
اهل عالم جملگي را آبروست
كيست زينب كيست اين جانباز عشق
او كه زهرايي است مدفون در دمشق
كيست جز زينب علي را نورِ عين
كيست زينب صاحبِ قلبِ حسين
زينب است و تالي زهراست او
مايه‌ي خوشحالي زهراست او
كيست زينب آيتِ مُظهَر شده
كيست زينب لاله‌اي پرپر شده
كيست زينب راحت روحِ حسين
ناخداي كشتي نوحِ حسين
كيست زينب باغبان باغ عشق
بر دلش يك آسمان از داغِ عشق
نورِ زينب تا در اين عالم دميد
گوييا شادي و غم با هم رسيد

سربند
تو تمومِ زندگيم عشق تو مهمونِ منه
حرم و ضريحِ تو بسته به اين جونِ منه
تو پرستارِ دلِ خسته‌ و بيمارِ مني
بانويِ محبت و چاره‌ي هر كارِ مني
اين دلم يه عمريه سربندِ اون نام شماست
انگاري رو هر بامي پر مي‌زنه بامِ شماست
السلام دخت علي يارِ حسن عشقِ حسين
السلام زينب فاطمي نسب نورِ دو عين
السلام حامي و غمخوارِ شه كرب و بلا
السلام كه بُود نام تو هر لحظه دوا
غصه‌ي اسارتت وقتي به دل پا مي‌زاره
رو دلِ غمگين من يه دنيا غوغا مي‌زاره
تو دمشقي ولي بوي تو ز كربلا مي‌آد
همه عالم مي‌دونند عاشقتم خيلي زياد

جولان
خداي خلقِ مَلَك شه فرشته آورده
حديثِ خلوت خود را نوشته آورده
براي قلبِ بهشتش بهشته آورده
به بال فاطمه حيدر سرشته آورده
حق از لسان علي نام زينبش خوانده
حسين اذان و اقامه خود از لبش خوانده
* * *
سياهي غم و ماتم نخي ز چادرِ او
نساء و مريم و آسيه كيست؟ در خورِ او
چه كرد با همه دشمن خطابه‌ي پُرِ او
خودش بسان صدف شد حسين چون درِّ او
ز دل به سوي دمشقش ز رگ دو صد راه است
عقيله‌ي بني هاشم حبيبة الله است
* * *
ز قدر و شوكت او عالمي چو حيران است
من از سه منسب او سينه‌ام به جولان است
بگويم اين سه مقامي كه فخر جانان است
كه مادر است و خواهر و عمه‌ي شهيدان است
حسين كه فرمانده و او را چو نايبش گويند
جهان خسته دل، ام المصائبش گويند

اشعار نو


در حال آماده سازي ...

 

ذكر و سرود


مجنون
تو شبِ ميلادِ زينب دلِ من آروم نداره
لبِ من خندون خدايا چشِ من بارون مي‌باره
نه كه يك بار ـ صد هزار بار ـ مي‌گم مجنونِ امشبم
نه كه امشب ـ صد هزار شب ـ مي‌گم مجنونِ زينبم
يا زينب يا زينب مدد عقيلة العرب (2)
همه مي‌گن بي‌قراري سر و ساموني نداري
گاهي مي‌خندي ولي از دو تا چشمات خون مي‌باري
مي‌گم امشب ـ غيرِ زينب ـ كس و كاري من ندارم
برا زينب ـ شبِ ميلاد ـ جونم و هديه مي‌آرم
يا زينب يا زينب مدد عقيلة العرب (2)
آخه زينب دختِ شاهِ خندق و بدر و حنينه
دختر زهرا اطهر خواهرِ آقام حسينه
توي مُلك ـ جود و رحمت ـ بانوي احساسه زينب
همه عاشق ـ ها مي‌دونند ـ خواهرِ عباسه زينب
يا زينب يا زينب مدد عقيلة العرب (2)

فروغ
گشته روشن ظلمت شب، از فروغِ نورِ زينب
دارد امشب هر قناري، از شعف اين، نغمه بر لب
زينبِ زهرا مدد (3)
بار ديگر رحمت حق، ‌در مدينه جلوگر شد
روح و جان شيعيان از، عشقِ زينب شعله‌ور شد
در دو عالم نامِ زينب، ابتداي درسِ عشق است
قبله‌ي عشّاق عالم، كعبه نه بلكه دمشق است
زينبِ زهرا مدد (3)
آسمان رأفت آمد، روحِ حق را زينت آمد
همچو زهرا فخر عالم، يكّه تازِ عصمت آمد
اي زلالِ حوض كوثر، گوهر دل منجلي شد
جلوه گر در چشم زارت، نورِ زهرا و علي شد
زينبِ زهرا مدد (3)

بوسه
آمده امشب به علي نورِ دو عين
گلِ زهرا جانِ حسن عشقِ حسين
به تماشا تا كه نشسته انس و ملك
كه زند بر پاي تو زينب بوسه فلك
يا زينب ـ يا زينب ـ مولاتي يا زينب (2)
مرغِ دل سينه‌ي من پر مي‌زنه
دل ديونه خونت و در مي‌زنه
كند امشب دل مستم پرده دري
كه نمايد گلِ زهرا جلوه‌گري
يا زينب ـ يا زينب ـ مولاتي يا زينب (2)
دل زهرا مي تپد از شور و شعف
گويد امشب فاطمه بر شاهِ نجف
كه منور شده امشب خانه‌ي ما
كوثري بر كوثر تر داده خدا
يا زينب ـ يا زينب ـ مولاتي يا زينب (2)
تو كه دلدار همه‌اي زينبِ من
تو عزيزِ فاطمه‌اي زينبِ من
نقش روي تو رو اين دل مي‌كَنم
با تو خواهر عالم و بر هم مي‌زنم
يا زينب ـ يا زينب ـ مولاتي يا زينب (2)

يگانه
آمده جانِ عالمين
فاطمه را نورِ دو عين
خبر رسيده عاشقا
آمده خواهر حسين
جلوه‌ي رب آمد
خنده بر لب آمد
كه بر لبم دوباره
نام زينب آمد
مذهب و مكتب حسين ـ زينب زينب
يگانه زينبِ حسين ـ زينب زينب
عقيلة الهاشميه ـ زينب زينب (2)
خسته‌ام و گداي تو
اسير و مبتلاي تو
جون حسين بگو به من
كي مي‌شه دل فداي تو
باده ام تو هستي
بر دلم نشستي
شيشه‌ي عمرِ ظلمو
با صدات شكستي
تو آرزوي همه‌اي ـ زينب زينب
تو دخترِ فاطمه‌اي ـ زينب زينب
عقيلة الهاشميه ـ زينب زينب (2)
كف بزنيد كه آمده
معلم مكتبِ‌عشق
جلوه‌گري كند رخِ
ماهِ يگانه‌ي دمشق
فصل غم سر آمد
دختِ حيدر آمد
مژده بده به عالم
نورِ كوثر آمد
كوثر كوثر آمده ـ زينب زينب
دخترِ حيدر آمده ـ زينب زنيب
عقيلة الهاشميه ـ زينب زينب (2)

شيدا
امشب كسي قلبِ بي جواب نداره
هر دو چشمِ ارباب ديگه خواب نداره
چون خواهر و دلدار و تاب و تبش رسيده
چون هستي و زندگي و زينبش رسيده
ماه عالمينه
زينبِ حسينه
زينب زينب يا زينب زينب (3)
در خانه‌ي حيدر روي قلبِ زهرا
گريه‌هاي زينب كرده شور و شيدا
تو صداي ناله‌هاش مي‌گه حسين هميشه
با گريه مي‌گه زندگي بي حسين نمي‌شه
ماه عالمينه
زينبِ حسينه
زينب زينب يا زينب زينب (3)

دمشق
رسد از سوي دمشق دم به دم بويت
شده‌ام تا به ابد مدح و ثناگويت
مي‌شه امشب نظري به ما كني
حاجت عاشقا رو روا كني
يا زينب ـ سيدتي (3) مولاتي
دل مجنوني من بين كه شده سويت
قسمتش كن بشود زائرِ آن كويت
سينه‌ي خسته فقط نگا مي‌خواد
امشب و برات كربلا مي‌خواد
يا زينب ـ سيدتي (3) مولاتي
از غم مادرِ خود تو شرر ديدي
فرق خونين شده‌اي ز پدر ديدي
طشت گلگون شده و پاره جگر ديدي
قتلگه ديدي و بي‌تن شده سر ديدي
ببين امشب چه خمارم اومدم
گره افتاده به كارم اومدم
يا زينب ـ سيدتي (3) مولاتي

 

شور و بحر طويل


آمده خواهرِ حسين ـ آمده ماهِ عالمين
خوش آمدي دسته گلِ بنفشه‌ي نازم
حريمِ كبريايي تو قبله‌ي رازم
سلاله‌ي پاك نبي اي زينبِ كبري
خوش آمدي خوش آمدي اي دخترِ زهرا
حكايت كرب و بلا هميشه در يادم
خوشم كه ذكر تو شده شروع فريادم
دلي كه رو به زينب قبله‌ي اون ياره
دمشق و كربلا داره بگيد چي كم داره
امشب و دل تو حرمت بدون كه مهمانه
دل و ببر به كربلا كه خيلي عطشانه

يا حضرت زينب (س)
اي دختِ ولايت، من پيرِ لوايت، با عشق تو قلبم، گرديده هدايت، اي لاله‌ي كوثر، اي غنچه‌ي حيدر، اي آنكه زدي تو، بر چوبه‌ي غم سر، اخت الحسنيني، تو عشقِ حسيني، اي دختر مولا، اي ثانيِ زهرا . . .

يا زينب(س)
بانوي اطهر، از همه سرتر، خوش آمدي اي، لاله‌ي حيدر، دختر زهرا، غنچه‌ي طاها، شد متولد، زينب كبري، افضلِ زن‌ها، اسيرِ غم‌ها، آمده يارِ، حسينِ تنها، دختِ ولايت، آمده آيت، تا حَسَنين را، كند حمايت، تمام عالم، فداي عشقت، كربلا و، شهرِ دمشقت ...

زينب زينب
نائبة الزهراء، عقيله النساء، سليلة الزهراء، نابغة الزهرا
وليدة الفصاحة، صابرة محتسبه، مليكة الكربلا
قرة عين مرتضى، محبوبة المصطفى، عقيلة هاشميه
محدثه، زاهده، عابده، مرضيه، معصومه
امينة ‏الله، عقيلة الله، ناموس الله، سرّ ابيها

شهادت حضرت فاطمه معصومه(س)

وفات حضرت معصومه(س): شعر و سبک فطرس

برای شنیدن سبک ها به نشانی های زیر مراجعه نمایید:

کانال رسمی تلگرام: https://t.me/hasanfotros
صفحه اختصاصی در سایت امام هشت: https://emam8.com/poets/106


دوبیتی و رباعی
ما بی حرمِ تو خون دل می خوردیم
این گریه و ناله را کجا می بردیم؟
ای فاطمه! گر نبود قبرت در قم
در حسرت قبرِ مادرت می مردیم
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
می سوخت ز تب ذکر لبش مولا بود
در صورت ماه او رضا پیدا بود
دیدند که آخرین نفس در دستش
سوغاتی شهرِ حضرت زهرا بود
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
شب هجران تو حق است پریشان بودن
روضه ی شام بلا خواندن و گریان بودن
آهوی زخمی و دل خسته ی گردِ حرمِ
خواهر ضامن آهوی خراسان بودن
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
پیچید به قم نغمه ی عطرِ صلواتت
سیراب شد این شهر به نورِ برکاتت
بر صفحه ی پایانیِ عمر تو نوشتند
آغازِ غریبیِ رضا بوده وفاتت
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو فاطمه حامیِ ولایت هستی
تو زینبِ صبر و استقامت هستی
هم عمه ی حضرتِ امامی بانو
هم خواهر و دخترِ امامت هستی
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
زمانی که ز رفتن دیده بستی
میانِ حجره افتادی، نشستی
به یادِ روضه های شام هر شب
به یادِ عمه ات زینب شکستی 
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
دلش با غصه مهمان است، بانو!
زمانِ سختِ هجران است، بانو!
از آغازِ مریضی تا به امشب
همه ذکرش رضا جان است، بانو!
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
تو دوای من و این جامِ دوا را چه کنم؟
در خراسان تو غریب الغربا را چه کنم؟
فکرم این است اگر پیش برادر نرسم
دیده ی منتظر و اشکِ رضا را چه کنم؟

غزل، قصیده، مثنوی و...
امشب اين دل گشته بينِ سينه گم
مهدي صاحب زمان آيد به قم
شالِ ماتم را به سر انداخته
ناله‌اش بر جان شرر انداخته
گويد اي جان، عمه‌ي چشم انتظار
آمدم بالينت ای صبر و ‌قرار
آمدم در شهر قم يارت شوم
من در اين غربت پرستارت شوم
طاهره، مرضيه، ماهِ عالِمِه
اي كريمه، اي رضيه، فاطمه
اي كه نامت شد شبیه مادرم
در برت با يادِ مادر مضطرم
عمه جان معصومه بين بستري
لحظه‌ي ناله شبيه مادري
فرق تو با مادرم باشد چنین
او ميان كوچه‌ها افتد زمين
او ميان كوچه سيلي خورده است
ميخ در پهلوي او آزرده است
اي كه هر جا بي‌قرينه بوده‌اي
كي دچارِ دردِ سينه بوده‌اي
مردم قم احترامت كرده‌اند
كي تو را گريه حرامت كرده‌اند
اهل قم گريان و زارت گشته‌اند
روز و شب در انتظارت گشته‌اند
با گل و لاله تو را دفنت كنند
كي شبانه در خفا كفنت كنند
عمه جان امشب خريدارت منم
مرهمِ آن جسمِ بيمارت منم
اين دلم با ناله در تاب و تب است
پيش تو هست و ولی با زينب است
زينب ثاني خطابت مي‌كنم
گريه بر حالِ خرابت مي‌كنم
مردم، اينجا افتخارت كرده‌اند
كي حجابي از تو غارت كرده‌اند
سر درِ قم دسته گُل آويختند
كي به رويت سنگ و آتش ريختند
عمه جان اينجا و رأس و نی، كجا؟
كوفه و شام و شراب و می، كجا؟
خنده‌ي مردم در اين قم مرهم ست
خنده در بزمِ يزيدي ماتم ست
عمه جان برخيز، دل صد چاك شد
چشمِ خونبار رضا غمناك شد
چشم بر راه تو چشمانِ رضاست
جانِ تو پیوند با جانِ رضاست
تا که چشمانت چو زهرا تار شد
قلبِ مجنونِ رضا بیمار شد
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
عمه‌ی سادات هزاران سلام
سایه‌ی تو بر سر ما مستدام
عمه‌ی سادات شکوهت بلند
صحن و سرایت چقدر دلپسند
بارگهت غرق چراغ و صفات
زائر یک دفعه‌ی تو مبتلاست
عمه‌ی سادات مرا یک سؤال
حرف به دل مانده ی هر روزِ سال
ای که چنین گنبد تو از طلاست
مادر تو صحن و سرایش کجاست؟
گرچه ضریح تو چراغانی است
سهم بقیعش همه ویرانی است
پهنه ی هر صحنِ تو امن و پناه
مادر تو بی حرم و بارگاه
در شب هجران تو من آمدم
جامه سیه کرده تن آمدم
آمده ام تا که دعایی کنم
با دلِ خون، عقده گشایی کنم
همره من با دلِ غمگین بگو
حضرت معصومه تو آمین بگو
یارب، الهی، دلِ ما شاد کن
صحنِ بقیع را همه آباد کن
جامعه ی شیعه تو امداد کن
سینه زدن در بقیع آزاد کن
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
روی قبرم بنویسید که خواهر یعنی
همه ی هستی او نذرِ برادر یعنی
انتظارِ سفر و دیده ی بر در یعنی
قامتِ خم شده و گوشه ی بستر یعنی
صاحب یک دلِ آشفته و مضطر بودن
همه شب گریه کنِ هجرِ برادر بودن
من از آن کودکی ام یارِ رضایم گشتم
روزِ میلاد گرفتارِ رضایم گشتم
تا جدا شد همه شب زارِ رضایم گشتم
همه دیدند که بیمارِ رضایم گشتم
من ز آغاز سفر محوِ وصالش بودم
بین این راه فقط فکرِ جمالش بودم
نرسیده به قم احوالِ مرا بد کردند
آمدند خنده کنان راه مرا سدّ کردند
دشمنان ظلم و ستم ممتد و بی حدّ کردند
به دلِ خون شده ام هر چه نباید کردند
کشته ها دیدم و از شور و نوا افتادم
یاد زینب، سفرِ کرب و بلا افتادم
یادِ آن روز که زینب غمِ دلبر می دید
یادِ آن روز که او غصه مکرر می دید
بین گودالِ جفا، شمر و برادر می دید
دستِ قاتل به سر و قبضه ی خنجر می دید
گفتم از ذکرِ حسین، یاد رضا افتادم
یاد آن شاهِ غریب الغربا افتادم
ــــــــــــــــــــــــــــــــ
السلام اي افتخارِ شهرِ قم
السلام اي نور و رحمت بهرِ قم
السلام اي زائرت افلاكيان
شهرِ قم دريا، تو گوهر در ميان
السلام اي بارگاهت شهر خون
از ازل شهرِ عبادِی الصالحون
السلام اي معنیِ حق الیقین
در قضا تسلیمِ رب العالمین
السلام اي مريمِ آلِ رسول
نام تو همنام با نامِ بتول
السلام اي از تبارِ فاطمه
وارثِ صبر و قرارِ فاطمه
السلام ای نورِ پاکِ منجلی
حضرت معصومه یا بنت علی
السلام ای نجلِ حیدر، فاطمه
دخترِ موسی بن جعفر، فاطمه
السلام ای آن که صاحب منصبی
تو علی موسی الرضا را زینبی
السلام اي شاهِ تنها را طبیب
السلام ای خواهرِ شاهِ غریب
السلام اي قبله‌ي هر حاجتي
لشکرِ عشق رضا را رايتي
السلام ای که رضا بیمار توست
عکس مولا در دو چشمِ زار توست
السلام ای بانوی صاحب کرم
از مدینه آمدی قم شد حرم
السلام ای دستگیر خُرد و پیر
آمدم پابوسی ات دستم بگیر

نوحه و ذکر و شور
سبک 1 ـ ذکر / واحد سنگین ـ آرزو
آرزويم آمدن بود سوي كويت اي برادر
من نديدم عاقبت آن شمسِ رويت اي برادر
عمر من آمد به سر در بين راه
حسرت از روي تو و من يك نگاه
اي برادر ـ اي رضا جان(4)
قطره قطره اشكِ چشمم می درخشد چون ستاره
شعله های انتظارت می کشد از جان شراره
ای رضای ای عشقِ بی همتای من
شوقِ دیدارت شده غوغای من
اي برادر ـ اي رضا جان(4)
غصه دارم از جدايي، ای رضای من کجایی؟
عمرِ خواهر سر رسیده، کی می آیی کی می آیی؟
من فداي صورتِ چون ماهِ تو
خواهرت قربانِ اشک و آه تو
اي برادر ـ اي رضا جان(4)
می روم من سوی جنّت، دل نشد هم صحبتِ تو
تا بگویم پیشِ مادر از غم و از غربت تو
الوداع اي ضامن آهوي من
شهر قم شد تا قيامت كوي من
اي برادر ـ اي رضا جان(4)

سبک 2 ـ ذکر / شور واحد ـ جدایی
مُردم از اين جدايي(2)
رضای من کجایی(3)
***
از دوریِ برادر، اشكم به رخ چكيده
در حسرت رضایم، شد قامتم خميده
بعد از وجودِ زینب، خواهر چو من که دیده؟
معصومه بی برادر، جانش به لب رسيده
***
ماندم میان این راه، دلدار و دلبرم كو؟
خواندم میان بستر، آن سایه ی سرم كو؟
ذکرم شده چو زینب، سالار و سرورم کو؟
شد لحظه های آخر، یارب برادرم كو؟
***
آنان که از تبارِ قومِ پلید و پستند
نزدیک قم رسیدم،  بر ما کمین نشستند
با ظلم و جور و دشنام، راه مرا که بستند
با کشتنِ عزیزان، بال و پرم شكستند
***
تا من به قم رسیدم، غیر از وفا ندیدم
جز خوبی و محبت، غیر از صفا ندیدم
هرگز چو عمه زینب، بزمِ جفا ندیدم
بر روی نیزه رأسِ خونِ خدا ندیدم

سبک 3 ـ ذکر / ثلاث سنتی ـ وصال
بين ره مانده‌ام
در خيالت رضا
مي‌روم از جهان
بي‌وصالت رضا
بین بستر نشسته دل غمینم
قسمت من نشد رویت ببینم
يا رضا ـ یا رضا ـ جانم رضا جان(4)
من که چون عمه ام
خواهری مضطرم
دخترِ فاطمه
دخترِ حیدرم
مثل زینب غمِ دلبر ندیدم؟
در برم روی نیزه سر ندیدم؟
يا رضا ـ یا رضا ـ جانم رضا جان(4)
نامِ من فاطمه
نسلِ پیغمبرم
در غم و  غصه ها
وارثِ مادرم
من نشان ها ز مادر دارم امشب
قامتی خم به بستر دارم امشب
يا رضا ـ یا رضا ـ جانم رضا جان(4)

سبک 4 ـ ذکر / شور واحد ـ غربت
غم و غربت حال و هوایش
ناله می ریزد از صدایش
اشک دوری به پای چشمش
یا رضا ذکر هر نوایش
آمده از مدینه تا که جانِ جانان باشد
تا که غمخوارِ آن غریبِ در خراسان باشد
خواهرِ حضرت رضا یا حضرت معصومه(4)
ناله ی بی‌قرینه‌ی او
شرحِ غم های سینه ی او
تا ابد با قدومِ پاکش
شهر قم شد مدینه‌ ی او
آمده وقت پر کشیدن لحظه ی پروازش
مادرش فاطمه رسیده تا شود دمسازش
خواهرِ حضرت رضا یا حضرت معصومه(4)
منتظر مانده بینِ بستر
چشم به راه و نگاه بر در
بر لبش جمله ای حزین ست
من ندیدم تو را برادر!
خواهر حضرت رضا شد شمع سوزان امشب
با نوای رضا رضا جان می دهد جان امشب
خواهرِ حضرت رضا یا حضرت معصومه(4)

سبک 5 ـ ذکر / شور واحد ـ مزار
به یادِ قبرِ مخفی به یادِ قبرِ خاکی
به یادِ آن مزارِ بانوی نور و پاکی
اشکِ چشام معلومه
بغضِ صدام مغمومه
به یادِ اون مظلومه
می رم حرمِ معصومه
یا مولاتی ـ یا فاطمه یا معصومه(3)
به یادِ اون بقیع و اون قلبِ پرجریحش
به یادِ قبرِ مادر، مزارِ بی ضریحش
کنارِ سقاخونه
یه زائری محزونه
یه عاشقی مجنونه
برای دلش می خونه
یا مولاتی ـ یا فاطمه یا معصومه(3)
وقتی حرم می آم و پای ضریح می شینم
بین ضریح خانم، مزارش و می بینم
حال و هوایم اینه
هُرمِ نفس، سنگینه
گریه و بغض و سینه
من و مادر و مدینه
یا مولاتی ـ یا فاطمه یا معصومه(3)